فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 11 روز سن داره

پروانه ای از جنس مادر

بدون عنوان

سرت روی دوشم سنگینی میکند آهنگ نفسهایت  بازویم را نوازش میده............چقدر احساس خوشبختی میکنم    خیلی حس خوبیه اینکه تکیه گاهی امن هستی اینکه وجود تو باعث آرامش موجودی شده گرمای تنت تنم را داغ کرده نصفه شب است ...سکوت ....سکوت ...........سکوت.................. باز هم بیخواب شدم و ناگهان کلی فکر ذهنم را پر کرد ...ترسیدم ..... ترسیدم نکنه یک تصویر اشتباه یک صدای اشتباه یک ........ آینده ات را خراب کنه پاکی و معصومیتت را از بین ببره ترسیدم نتونم برات خوب مادری کنم  نتونم با این هجوم تبلیغات مادی به همون سرعت هم هجوم تبلیغات معنوی را برات فراهم کنم و به مرور زمان کفه دنیا اینقدر تصاعدی بالا...
13 مهر 1392

آرام و بی صدا آمد

چند روز بی دلیل تب کردی گفتند از دندونه صبر کردیم.....................نیومد یه مدت بی اشتها شدی و لب به غذا نزدی گفتند از دندونه صبر کردیم .........................نیومد همه میگفتند هنوز دندون در نیاورده پس خیلی سخت در میاره و کلی اذیت میشه ما هم همش منتظر نشونه ای بودیم تبی اسهالی بی قراری سفید شدن لثه ای..............هیچی تا اینکه در ١١ ماه و ٧ روزگیت دالبرهای کوچولو و قشنگ دندونت از لثه پایین سمت راست بیرون اومد  آرام و بی صدا دخترم روییدن اولین دندونت مبارک ...
13 مهر 1392

اندکی صبر سحر نزدیک است

دیروز جواب سی تی را گرفتم نوشته بود یک خط نازک هنوز جوش نخورده ولی دست من درد نداره احتمالا تا 2 هفته آتل میبندم و برای حمام و وضو دستم را باز میکنم تا دوباره جوش بخوره و دوباره برم سی تی که ایشاالله کامل جوش خورده باشه امیدوارم قبل از تولد فاطمه دیگه آتل هم نبندم دعا کنید ...
9 مهر 1392

؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

هفته پیش که رفتم سی تی یه دختره بود 5 سالش بود اون هم اومده بود برای سی تی خیلی خوشگل بود موهاش بور بود چشماش رنگی بود موهاشو بسته بود و کلی پروانه رو موهاش گذاشته بود لباسش یک شلوار پیش سینه دار صورتی با زیر سارافنی سفید با کفشای صورتی بود خلاصه یک دختر به تمام معنا............ تا اینکه مامانش بردش دستشویی و نمیدونم چرا یک دفعه بدون اینکه شلوارشو پاش کنه لخت آوردش بیرون ما که اول نگاه نکردیم وقتی دیدیم چیزی پاش نیست ولی دختره یک دفعه پاشد و راه افتاد مامانش هم دنبالش تا شلوار پاش کنه من هم یک دفعه دیدم که یه چیزی اضافه است بله این دختر خانم پسر بود از همان زمان همش تو فکرشم مگه قبل از سن بلوغ هم میفهمند که 2 جنسی است؟ اگه نمیفهمند ...
9 مهر 1392

یازده ماهگی

فاطمه عزیزم امروز دقیقا 11 ماهت تموم شد گلکم . ماشاالله خیلی بزرگ و خانم شدی . یک کم دیر برات وبلاگ درست کردم ولی دارم سعی میکنم خاطرات ماههای قبلت را برات به مرور بنویسم و تو وبلاگت بزارم تا یادگاری برات بمونه . حالا بریم سراغ این یک ماه اخیر   ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ دخترم وقتی 10 ماهت تموم شد ما هنوز مشهد بودیم خونه مادر جون و بابایی علیرضا دست من هنوز تو گچ بود 4 شهریور هم نامزدی عمو محسن بود و شما خیلی خانم بودی کلا خیلی اجتماعی هستی و فکر میکنم علتش شکستن دست من بود از وق...
3 مهر 1392
1